امیدوارم لحظات خوبی را در وبلاگم داشته باشید.
درباره وبلاگ


Hello and welcome to my blog, I am waiting for your comments., Please see the next page. سلام به وبلاگ من خوش آمدید منتظر نظراتتون هستم.لطفا از صفحات بعدی هم دیدن کنید.

پيوندها
عاشقانه های من از خدا میگویند
دهکده ی حجاب
ساحل تنهايي
عاشقانه های من از خدا می گویند
ادبیات هفتم ریحانه النبی
king world
خيلي باحال
پرواز
مرد هميشه آبي
.::دنیای عجیب ققنوس::.
ايثار و شهادت
رضا و بــــروبـــــچ
،،، نمــــکـدون ،،،
درد دل
❁◕ ‿ ◕❁ با خنده وارد شو و بخند ❁◕ ‿ ◕❁
متن هاي زيبا
-السلام و عليك يا ابا صالح المهدي[[عج]]-
اشعار و سخنان زيبا
كلبه مجازي مهدي
(``·._.• آبگوشت برگر •._.·``)
دنياي من - دنياي ما
بیا و بخند
آقا پسر
تسنيم
پسر زابلي
دنياي من باش
دنياي زندگي
پادگان شهيدان دوران
*دوست*
چرخ و فلك
منتظران مهدي
غيرت
گروه اینترنتی منتظران آقا
سمت خدا
دستان سيستاني
#*چشم های تو*#
اميد
با لبخند وارد شويد!
آفتاب مهرباني
عاشورا و حجاب
دیوونه ی حسین
لبخند خدا و بندگی من
یاقوت آبی
رنگارنگ
دلنوشته های یک دختر
دریای طوفانی
بکارت قلم
مطالب جالب و خواندنی
مطالب جالب،خواندنی و طنز
دنیای من^_^
مهاجرت
on5.ir
.: اوه یس موزیک :.
جملات زیبا(رسول ترک)
مطالب مذهبی
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امیدوارم لحظات خوبی را در وبلاگم داشته باشید. و آدرس rogayyeh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









نويسندگان
Rogayyeh

آخرین مطالب


 
یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:فاصله,,,من ,,,تو,,,او ,عس,شهدا, :: 18:47 :: نويسنده : Rogayyeh

او جنگيد .. من تماشا کردم .. و تو فرار کردي
او به اروند زد .. من توي کم عمق استخر شنا کردم .. و تو با اسکي روي آب مزاحم خواب ماهيها شدي
او ژ3 دست گرفت .. من با تفنگ ساچمه اي پسر خاله ام حال کردم .. و تو با تفنگ شکاري ات به شکار بلدرچين رفتي

او مين گوجه اي خنثي کرد .. من با گوجه سبز پينگ پونگ بازي کردم .. و تو بازي گلف را بردي
او با صداي آهنگران بزرگ شد .. من در حمام با صداي خودم صفا کردم .. و تو جديد ترين RAP ها را زمزمه کردي
او عکس چمران رو قاب گرفت .. من عکس گربه هاي ملوس رو از حاشيه ناصر خسرو خريدم .. و تو Play Boy خود را ورق زدي
.

او در فکه تشنگي کشيد .. من ني رو تو شکم سانديس فرو کردم .. و تو ليمو ترش را در ماء شعير فشار دادي
او زخمي شد .. من نزديک بود دلم بسوزد .. و تو جاي نيش پشه را خاراندي
او شيميايي شد .. من سرما خوردم .. و تو گلويت را صاف کردي

او لباس بيمارستان پوشيد .. من جلو آينه پيراهن تازه ام را نگاه کردم .. و تو به دنبال مايو امريکايي ميدان محسني را زير پا گذاشتي
او به اتاق عمل رفت .. من به اتاق پذيرايي رفتم .. تو به اتاق بازرگاني رفتي که شير خشک وارد کني
او شهيد شد .. من خواب ظهرم رو از دست دادم .. و تو دمر روي تخت افتادي و اروغ زدي
.

او به اقيانوسي از نور افتاد .. من زير چراغ مدادي به تماشاي ويترين ايستادم .. و تو مه شکن بنزت را در تونل کندوان روشن کردي
او هنوز يک آرزوي بزرگ است .. من . . . .. و تو



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد